قطره بارانم
قطره آبی پاک،
دور میشوم از عالم خاک،
از دشت،و صد افسوس از رود،
و خود آواره دهر
به کجا خواهم رفت؟
تن خود را به کدامین آب پالوده کنم؟
بحر زیبای عمان یا زلال دل دریای شمال،ای دریغ
بوی آلوده شدن میآید
رود های پر آب و شاداب
همه در چنگ و کمند هرز آب
نه که در بستر پاکند جاری.
بلکه در بستر بیماری
به کجا خواهم رفت؟
قطره آبی پاک
به زلال دل آن کودک بی تاب کویر،
و دل مادر پیر
که به یک قطره آب
میشود چشم به راه
صحبتی نیست ز گل کردن آب
یا که پژمردن آب
حادثه تلخ تر است
صحبت مردن آب
صحبت از مردن آب است و سراب
رود ها بیمارند یا که در بستر بیماری خفتند
ارس و اترک و کارون بزرگ
هیرمند و جراحی و اروند سترگ
دور از پاکی و آلوده چه زود
از فراز آمده اند
جمله فرود
به کجا خواهم رفت؟
جای من نیست در این عالم خاک
چاره ای باید کرد
به میان صدفی خواهم شد
در دل پاک صدف خواهم خفت
و به خود خواهم گفت:صبح بیداری من
خلقت مروارید است
شاعر:دکتر احمدرضا عیسایی