در حال حاضر، حداقل ۷۰ درصد کارگران و استادکاران ساختمانیِ ساکنِ استانهای مرزی، در کردستان عراق شاغل هستند؛ این آماری است که انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی ارائه دادهاند؛ در چنین شرایطی، ایمنی و سلامتی کارگرانی مثل محمد نجفی که با کار کردن روی بلندی یا در ساختمانهای نیمهکاره، در معرض انواع خطرات و آسیبهای جانی قرار دارند، موضوع بااهمیتی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.
محمد سالهاست که به همراه برادر و بسیاری از همولایتیها برای کار به سلیمانیهی عراق میرود؛ آنها با ویزای توریستی یک ماهه به عراق میروند و به انواع کارهای ساختمانی مشغول میشوند؛ از کارگری ساده و فعلگی گرفته تا سنگکاری و کار ایزوگام.
کار تخصصی «محمد» ایزوگام و سقف است؛ سالهاست که در عراق کار میکند و به نسبت ایران، ماهی چند برابر بیشتر درآمد دارد اما یک ماه پیش همانطور که روی داربست مشغول به کار بود، برقگرفتگی از راه میرسد و محمد، سقوط میکند و به کما میرود؛ از اینجا همه ماجراها شروع میشود.
محمد حالا بعد بیش از سه هفته بستری شدن در بیمارستان کوثر سنندج، مرخص شده اما هنوز قدرت راه رفتن و تکان خوردن ندارد؛ برادرهایش زیر بازوهایش را میگیرند و بلندش میکنند؛ تشخیص پزشکان، «ضربه به سر» بوده و لطف خدا بوده که حالا توانسته از روی تخت بیمارستان بلند شود؛ سرنوشت محمد میتوانست «مرگ» باشد.
حسین نجفی، برادر محمد است؛ او خودش هم سابقه سالها کار سنگکاری در سلیمانیه عراق دارد؛ حسین، ماجرای حادثهدیدگی برادر و اتفاقاتی که بعد از آن افتاده را اینگونه روایت میکند: «در عراق هیچ حمایتی از برادرم نشد؛ هیچ کاری برای او نکردند؛ یک شبانهروز در بیمارستان آنجا بستری بود و هیچ کاری برایش نکردند؛ تا جایی که خودمان التماس میکردیم سرماش را عوض کنند اما در ایران اوضاع فرق کرد؛ اینجا کاملا رسیدگی کردند؛ اگر آنجا میماند، زنده ماندنش با خدا بود.»
روزهای بعد حادثه در عراق و ایران
او در مورد حادثه میگوید: برادرم سالها در سلیمانیه کارِ ایزوگام ساختمان میکرد؛ آن روز، برق او را گرفت و از روی داربست، بین طبقه دوم و سوم سقوط کرد؛ دو روز بعد از حادثه، به مریوان انتقالش دادیم و بعد از آنجا به بیمارستان کوثر سنندج منتقلش کردیم؛ سرش به شدت آسیب دیده بود؛ تقریباً ۲۴ روز بیهوش بود؛ اوایل هوشیاری او روی سه و چهار بود؛ من خودم هم چند سالیاست که در عراق کار میکنم؛ از سال ۲۰۰۶، کار سنگکاری میکنم؛ هر بار که وارد عراق میشویم ۵ هزار دینار بابت بیمه از ما میگیرند اما بعد از حادثه که مراجعه کردیم گفتند شما اقامت ندارید با ویزای توریستی برای کار آمدهاید و هیچ چیز به شما تعلق نمیگیرد! گفتند آن ۵ هزار دینار، بیمهی توریستی است و شامل حادثه کار و سقوط از داربست ساختمان نمیشود!
هر ماه تعداد زیادی از کارگران ایرانی به خصوص از استانهای مرزی برای کار به کردستان عراق میروند؛ هیچ آمار دقیقی از تعداد مهاجرانِ شغلی به عراق در دست نیست چراکه ویزای هیچ کدام از این کارگرانِ مهاجر، «ویزای کار» نیست؛ به همین دلیل است که وقتی حادثه از راه میرسد، علیرغم پرداخت ۵ هزار دینار بابت بیمه توریستی، هیچ چیز به آنها تعلق نمیگیرد؛ نه هزینههای درمان پرداخت میشود و نه غرامتی به این کارگران میدهند؛ کارگران حادثهدیده با یک «هیچ مطلق» روبرو میشوند و ناگزیر همانطور مریض و بدحال باید به ایران بیایند و در بیمارستانها بستری شوند.
نجفی میگوید: «ما کارگران ایرانی در عراق هیچ کس را نداریم؛ اگر برایمان اتفاقی بیفتد کسی پاسخگو نیست؛ فقط خدا به ما رحم میکند. خدا سالها به ما رحم کرده است که توانستهایم سالم برگردیم ایران. خانوادههایمان در مریوان هربار دست به دعا هستند که ما سالم برگردیم؛ ما آنجا در اتاقکهای کارگری با چند نفر دیگر زندگی میکنیم و ماهی ۱۰۰ هزار یا ۱۵۰ هزار دینار برای اجاره میپردازیم؛ درآمد یک استادکار آنجا ماهی ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان است که بیشتر آن را پسانداز میکنیم.»
دکترها میگویند صبوری کنید!
محمد نجفی، کارگری که سالها در ایران و بعد در سلیمانیه عراق، کار داربست و ساختمان انجام داده، هیچجا بیمه نیست؛ نه در ایران و نه در عراق؛ هزینههای درمان او در بیمارستان کوثر سنندج، ۳۶ میلیون تومان شده که از اقبال خوش، بیمه روستاییان و عشایر داشتهاند و درنهایت، فقط نزدیک به ۳ میلیون تومان را از جیب پرداختهاند. اگر این بیمه نبود، همه هزینه بر دوش خود کارگر میافتاد؛ کارگری که نه تنها بیمه کارگری ندارد، بلکه امید به آینده هم در دلش بسیار کمرنگ است؛ نه بازنشستگی در کار است و نه دوران کهولت.
الان مشخص نیست محمد نجفی چه زمانی میتواند دوباره کار کند؛ فعلاً خانهنشین است و برادرانش کارهای روزمرهاش را انجام میدهند؛ این روزها درآمد خانواده محمد صفر است و دکترها گفتهاند باید صبوری کنید...
محمد نجفی اهل روستای «گویزه کویره» مریوان، یکی از صدها و هزاران قربانیان بیکاری است که با ویزای توریستی دست به مهاجرت به کشور همسایهی عراق میزند؛ آنجا هیچ قانون و نهادی حامی این کارگران نیست و اگر حادثه رخ بدهد، فقط خدا باید به فریادشان برسد.