این جوان ۳۵ ساله در سناریویی تلخ روز یکم خردادماه سال جاری در حال موتورسواری و به دلیل سرعت بسیار زیاد با موانع شهرداری که برای جداسازی خیابان در خیابان وحدت اسلامی قرار داشت تصادف کرده بود و پس از انتقال وی به بیمارستان تلاش پزشکان نیز نتیجهای نداشت و مشخص شد وی به دلیل شدت برخورد قطع نخاع شده است. زمانی که امیر در یکی از بیمارستان های تهران بود کسی جز یکی از دوستان قدیمیاش برای عیادت وی نمیرفت. شواهد نشان میداد که وی از سوی خانوادهاش طرد شده است و هیچ رابطهای بین وی و خانوادهاش وجود ندارد. مسئولان بیمارستان پس از گذشت ۱۶ روز «امیر» را به خانه پدرش در کرج بردند ولی پدرش حاضر به قبول پسرش نشد و «امیر» در شرایط خیلی بدی در کوچه پس کوچههای خلوت رها شد و اگر مردم وی را که مگسها به دورش جمع شده بودند، نمیدیدند و به پلیس و اورژانس گزارش نمیدادند وی همان روز جان میسپرد.
این جوان دوباره به بیمارستان تهران منتقل شد ولی سرنوشت وی انتظار مرگ روی تخت بیشماره در گوشه راهروی بدون امکانات بود.«امیر» به خاطر عدم رسیدگی و شاید بیپولی و بیکسی محکوم به مرگ شده بود، چند روزی که روی تخت خوابیده بود دچار زخم بستر شد و در شرایط بسیار بدی قرار گرفته بود و استفاده از تشکهای الکتریک پول لازم داشت.جوان ۳۵ ساله یا همان بیمار تخت بیشماره نمیتوانست حرکت کند و نمیتوانست درخواست کمک کند. وی چشم به راه ماند تا فرشته نجات وی را از نامهربانیها برهاند.
رئیس این بیمارستان پس از پیگیریهای گروه شوک عنوان کرد که این بیمار بدون متولی است و در بیمارستان به صورت رایگان تحت درمان قرار گرفته است و با توجه به اینکه محدودیت تخت در بخش عفونی داریم وی را در بخش دیگری بستری کردیم و ۲۲ خرداد ماه با حکم قضایی همکارانمان «امیر» را به آسایشگاه معلولان کهریزک انتقال دادند، اما آسایشگاه حاضر به پذیرش نشد چرا که وی دارای سابقه اعتیاد شدید به مواد مخدر بود. در ادامه غروب پنجشنبه گذشته بیمار تخت بیشماره در اوج تنهایی و غربت بر اثر شدت زخم بستر تسلیم مرگ شد.شاید اگر ذرهای به وضعیت این بیمار و بیمارهای مشابه دیگری که سرنوشتشان همانند سرنوشت امیر است اهمیتی داده میشد وی میتوانست به زندگیاش ادامه دهد.