به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند نوش: موقعیت جغرافیایی و شرایط منحصربهفرد زیستمحیطی این منطقه که از آن با عنوان خلیج گرگان یاد میشود، باعث شد تنها خلیج دریای خزر، درسال ١٣٥٤ به همراه تالاب میانکاله و زاغمرز بهعنوان نخستین مجموعه تالاب بینالمللی جهان در فهرست تالابهای کنوانسیون رامسر به ثبت برسد. ٤١سال از ثبت این مجموعه در فهرست تالابهای کنوانسیون رامسر میگذرد و حالا این خلیج میرود تا خاطرهای از آن باقی بماند. پسروی آب که در ابتدا جدی گرفته نمیشد، حالا مرز چند متر را رد کرده و به پسروی یککیلومتری رسیده است. پسرویِ که با بیرون انداختن ستونهای اسکله بندر ترکمن وخامت حال و اوضاع این روزهای خزر را به خوبی به نمایش گذاشت تا نشان دهد، زنگ خطر به صدا درآمده و پسروی آن دیگر شوخی یا اتفاقی کوچک نیست.
فاجعهای است که آلودگی آب دریا، بروز مشکلات زیستمحیطی در این منطقه، خطر انقراض گونههای جانوری و گیاهی، از بین رفتن شرایط شغلی و بروز چالشهای اجتماعی و سیاسی به واسطه نبود شغل در منطقه و افزایش صید غیرمجاز در مرزهای آبی را با خود همراه خواهد کرد.
نگرانیها از پسروی دریای خزر و اتفاقاتی که در منطقه درحال رخ دادن است، چند ماه و حتی چند سالی میشود که از گوشه و کنار و زبانهای مختلفی به گوش میرسد. چندماه پیش، همان روزهایی که داستان زمینخواریهای شمال به دریاخواری و جنگلخواری رسید، یکی از کارشناسان محیطزیست از خشکشدن کامل خلیج گرگان درصورت ادامه روند موجود خبر داده بود: «تبخیر آب خلیج با ورودی آب به این محدوده بزرگ برابر نیست و بارش رودخانهها هم نمیتواند میزان آبی را که براثر تبخیر از دست میرود، جبران کند. اگر تدابیری برای بازشدن راههای ورود آب به خلیج گرگان صورت نگیرد و این موضوع کنترل و مدیریت نشود، در آیندهای نزدیک خلیج گرگان خشک میشود.» مزدک دربیکی با اشاره به اینکه هماکنون نیز پیامدهای این موضوع در منطقه آغازشده، به مهر گفته بود: «برخی از پژوهشهای دانشگاهی نشان میدهد که درحالت خوشبینانه ۱۶سال و در بدبینانهترین حالت ۸سال دیگر، خلیج گرگان خشک میشود.»
او زمینخواری یا دریاخواری را مهمترین پیامد پسرفت دریا و پیشرفت ساحل عنوان کرده بود: «با پسروی آب به سرعت زمینهای ساحل فنسکشی میشود و این پدیده به تنهایی مشکلات بسیار بزرگی را برای منطقه به وجود میآورد.»
خاویار هم بیخانمان شد
اما دغدغهها درخصوص خشکی خلیج گرگان و پیامدهای آن به همینجا ختم نمیشود. یکی از تأثیرات منفی پسروی آب خزر، روی گونههایی است که در این منطقه زندگی میکردند. خاویار، ماهی ماقبل تاریخ دریای خزر که حالوروز خوبی به دلیل صید بیرویه نداشت، امروزه بیخانمان هم شده است، زیرا محل زندگیاش، یعنی خلیج گرگان رو به نابودی است. یک کارشناس شیلات دراینباره میگوید: «دریای خزر در نقاط نزدیک به سواحل استان گلستان به دلیل آرامبودن آب و همچنین ارتباطی که با گرگان رود و قرهسو دارد، یکی از مهمترین زیستگاه ماهی خاویاری است که به دلیل ساختن سدها و کمشدن آب رودخانهها، ماهیان خاویاری که رود کوچ هستند، نمیتوانند در فصل تخمریزی به رودخانه مهاجرت کنند.»
ابراهیم محمدی ادامه میدهد: «ازسویی دیگر دام صیادان غیرمجاز همیشه در دریا پهن است و اینگونه ماهیان که فسیلهای زنده دریای خزر با بیش از ۲۵۰میلیون سال قدمت هستند، اسیر این دامها شده و با قیمتهای چند ١٠میلیون تومانی به فروش میرسند.»
او با یادآوری گفتههای مسئولان میگوید: «میزان صید ماهیان خاویاری نسبت به گذشتههای نهچندان دور حدود ۳۰۰برابر کاهش یافته و گفتههای دیگر کارشناسان وخامت این اوضاع را بیشتر تشریح میکند.»
تشکیل جلسه ویژه خلیج گرگان در کارگروه ویژه مرز شورایعالی امنیت ملی
گرچه نگرانیها درباره پسروی آب خزر هر روز بیشتر میشود، اما برخی نیز معتقدند که این نگرانیها آنقدر که بحرانی نشان داده شده، نیست و پسروی آب دریای خزر تا حدی طبیعی است. رضا مروتی، معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار گلستان یکی از افرادی است که اعتقاد دارد، پسروی آب خزر اتفاق جدیدی نیست، اما با این حال از تشکیل جلسه ویژه خلیج گرگان در کارگروه ویژه مرز شورایعالی امنیت ملی خبر میدهد: «موضوع پسروی آب خلیج گرگان درگذشته نیز اتفاق افتاده و در دورههای متناوب آب آن کم و زیاد شده و نمونه بارز این پسروی و پیشروی در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۷۷ رخ داده و اتفاق جدیدی نیست.»
او با بیان اینکه پسروی آب خلیج گرگان دلایل مختلفی دارد، ادامه میدهد: «کمشدن حقآبه دریای خزر که بخشی به کشورهای حاشیه دریا مرتبط است و همچنین رسوبگذاری که اوج آن درحاشیه جنوبشرقی دیده میشود، ازجمله عوامل موثر در این موضوع است.»
مروتی یادآوری میکند: «در اینباره نگرانیهایی وجود دارد و نیاز بود که مطالعات میدانی در این زمینه صورت گیرد که درجلسه ویژه مرز شورایعالی امنیت ملی در ۲۶ اسفندماه سال گذشته این کارگروه سهماه به سازمان حفاظت از محیطزیست مهلت داد تا گزارش نهایی و راهکارهای نجات آن را ارایه کند.»
او با وجود تمام نگرانیهایی که درباره آینده خلیج گرگان و خشکشدن آن مطرح میشود، معتقد است، رسوبگذاری عامل از بین برنده خلیج گرگان نیست، «درجایگاه یک کارشناس و نه معاون عمرانی استاندار اعلام میکنم؛ هرچند شاهد رسوبگذاری شدید در چاپاقلی و کانال خزینی هستیم اما نگرانی وجود ندارد، زیرا رسوبگذاری عامل از بین برنده خلیج گرگان نیست.»
نگرانی از ورود آلایندهها به خلیج گرگان
درحالی که معاون عمرانی استاندار گلستان نیز مانند کارشناسان حوزه محیطزیست و شیلات نگران آینده خلیج گرگان است اما بهعنوان کارشناس سازههای دریایی معتقد است پسروی و پیشروی آب دریا امری طبیعی است و جای نگرانی ندارد اما تأکید میکند ورود آلاینده آینده خلیج گرگان را تهدید میکند. نکتهای که مدیرکل حفاظت از محیطزیست گلستان نیز نسبت به آن هشدار داده و میگوید: «سطح آب دریای خزر طی ۱۹سال گذشته یکمتر کاهش یافته و ۴۲سانتیمتر از این میزان افت تراز تنها طی چهارسال اخیر رویداده است.»
اسماعیل مهاجر با اشاره به اینکه رودخانهها و روانآبهای سطحی یکی از مهمترین منابع واردکننده آلودگی به خلیج هستند و مقادیر زیادی از آلایندهها را وارد خلیج میکنند، ادامه میدهد: «فاضلابهای صنعتی، کشاورزی و مراکز مسکونی مستقر در سواحل یا مصب رودخانهها با حجم زیاد وارد خلیج شده و منجر به کاهش اکسیژن و افزایش سولفید هیدروژن و سایر آثار زیانبار زیستمحیطی میشود.»
به گفته او، مقادیر برخی فلزات سنگین نظیر سرب، کادمیوم و کروم در آب خلیج بالاتر از استانداردهای محیطزیست است و در رودخانههای قرهسو و گرگانرود، مقادیر سمومی مانند دیازینون بالاتر از استاندارد بوده و درنهایت وارد خلیج میشوند.
مهاجر با بیان اینکه پایش ماهانه وضع آلودگی میکروبی خلیج گرگان حاکی از وجود مقادیر فراوان بار میکروبی و در برخی موارد بالاتر از حد استاندارد بوده است، میگوید: «رسوبگذاری ناشی از عدم مدیریت صحیح حوضههای آبخیز بالادست، فاضلابهای خانگی، شهری و صنعتی، فلزات سمی و کود شیمیایی، سموم دفع آفات نباتی و همچنین تداوم ورود آلایندهها به خلیج گرگان درشرایط تداوم افت تراز منجر به تغلیظ و تشدید اثرات تجمعی آلایندهها شده است.»
پسروی خزر، اگر اتفاق تازهای نیست و اگر سالهاست که شروع شده و کسی آن را جدی نگرفته، حالا به پسروی چند ١٠٠متری رسیده و از بحرانیبودن شرایط دریایی خبر میدهد که کسی فکر نمیکرد روزی برسد که لبهایش خشک شود و بسترش نه از زیر آب بلکه از سر خشکی به آسمان نگاه کند.