به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: اینجا در این خانه سیاه هیچکس از شنیدن گریه دو نوزادی که پا به دنیا گذاشتهاند، شادمان نیست.اینجا مهر ومحبت در میان دود و آسمان خاکستری خانه گم شده است. شاید اگر ترس از مرگ نبود، شاید اگر ترس از جان سپردن و گرههایی نبود که پساز آن ساکنان خانه خاکستری را گرفتار کند، زندگی تنها نوزاد نجات یافته در سردرگمیها و تباهیها گم و ناپیدا میماند.
درد سم زدایی شیشه در بدن نحیف نوزاد پسر بر تلخی تنهایی پس از تولدش از یک پدر و مادر شیشهای افزوده است.
نوزادی که هیچ آغوش گرمی در انتظارش نیست و عشق مادر در میان دود مواد مخدر گم شده است.
اواخر آذر ماه سال جاری یک زن 34 ساله با وضعیت وخیم به همراه دوقلوهایش که تنها دقایقی ازتولدشان میگذشت، به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل شد.
پزشکان پس از معاینه نوزادان متولد شده، با توجه به وضعیت حال مادر که نشان میداد به مواد مخدر اعتیاد شدیدی دارد، یکی از دو قلوها را که دختر بود، بلافاصله در بخش مراقبتهای ویژه از نوزادان بستری کرده و تحت مراقبتهای ویژه قرار دادند. قل دیگر که پسر بود و به علت اعتیاد مادر دچار اعتیاد و عوارض پس از آن شده بود، برای سم زدایی بستری شد. در حالی که تلاش پزشکان برای نجات نوزاد دختر ادامه داشت، وی ساعتی بعد روی تخت بیمارستان جان سپرد.
مادر دوقلوها که اعظم نام دارد در مورد اینکه فرزندانش را کجا به دنیا آورده است، گفت: درخانه مادرم زندگی میکنم. به شیشه اعتیاد دارم. در حال مصرف شیشه بودم که دچار درد زایمان شدم با کمک مادرم دوقلوها را به دنیا آوردم و پس از آن به بیمارستان مراجعه کردم.
وی که براثر شدت اعتیاد بسختی قادر به صحبت بود، ادامه داد: 12 سال پیش ازدواج کردم و از همسر اولم نیز صاحب یک پسر 7 ساله هستم ولی پس از مدتی از او جدا شدم. از چند سال پیش با جوانی که همسن خودم است و مثل من به شیشه اعتیاد دارد، آشنا شده و به عقد موقت هم درآمدیم. از او یک پسر دوساله دارم واین دوقلوها هم فرزندان دیگر مان هستند. این زن شیشهای در مورد زندگیاش گفت: اعضای خانواده من همگی به شیشه اعتیاد دارند و من و همسرم همراه دو پسرم در کنار پدر و مادرم و در خانه آنها زندگی میکنیم.
مجید همسر صیغهای این زن و پدر دوقلوها گفت: علاقهای به نگهداری از این پسر ندارم و میخواهم که از او در یکی از مراکز بهزیستی نگهداری شود چون شرایط زندگی من و مادرش بهگونهای نیست که بتوانیم از او مراقبت کنیم. مادر شیشهای که عشق و عاطفهاش را در میان سیاهی اعتیاد سالهاست گم کرده و علاقهای به ترک مواد مخدر و رهایی از اعتیاد ندارد، میگوید: قبلاً یکبار اقدام به ترک کردم و بهمدت چهار ماه پاک بودم. شوهرم هم برای هشت ماه پاک بود ولی پس از آن دوباره جذب شیشه شدم و به مصرف آن روی آوردم.
وی در مورد فرزندانش گفت: بچههای من شناسنامه ندارند و به همین علت پسرم امیر با اینکه 7 سال دارد به مدرسه نمیرود. چون نمیتوانم از نوزاد پسرم مراقبت کنم تمایل به بردن او با خود به خانه ندارم.
زاویه بسته
در حالی که توجه به زندگی زنان معتاد و یافتن راهی برای نجات و رهایی آنها از دام اعتیاد به یکی از مهمترین مسائل روز تبدیل شده است، زاویه تلخ دیگری پیشروی قرار گرفته است؛ تولد نوزادان معتاد.نوزادان بیگناهی که تنها جرمشان داشتن مادران معتاد است که برای تأمین پول مواد مخدر تن به ازدواج با مردان معتاد یا بیبندوباری میدهند.
درد و رنج زندگی این نوزادان تنها در این نقطه خاتمه نمییابد. اگر ترس از مرگ دوقلوها در خانه نبود و اعظم به بیمارستان مراجعه نکرده بود، معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار نوزاد پسری که اکنون در بیمارستان در حال سم زدایی است بود؟ آیا این امکان وجود نداشت او برای دریافت مواد مخدر مبادله شده یا به فروش برسد؟