پزشكي و تهيه ملزومات آن خصوصا دارو به حرفه سودآوري تبديل شده است، تا جايي كه فلان وزيرانقلابي هم با اينكه در رشته پزشكي و دارویي تخصصي ندارد وارد دنياي واردات دارو آن هم داروهاي تكنسخهاي شده است. كافي است قدمزنان از ميدان امامخمینی وارد خيابان ناصرخسرو بشويد قدم به قدم با صداي نامأنوس «دارو داريم، داروهاي خاص، تك نسخهاي...» روبرو ميشويد. آقاي وزير كه در مردمي بودن شما شكي نيست، يك روز قدمزنان از این مسیر گذر کنید، يا به داروخانههاي تكنسخهاي سري بزنيد باوركنيد مطالبات مردم را به عينه خواهيد ديد، مساله بخيههاي کودک اصفهاني نشتري بود كه بر وضعيت قرمز دارو درمان و بهداشت كشور خورد. در قضيه كشيدن بخيهها فعلا همگي آدرس غلط را نشان ميدهيم، دكتر و پرستار، در حالي كه اين وزارت بهداشت و درمان است كه بايد در جايگاه واقعي متهم بنشيند و پاسخگو باشد.
به گزارش سلامت نیوز، نعمت احمدي-حقوقدان در روزنامه آرمان نوشت: طي روزهاي گذشته موضوع كشيدن بخيه کودک اصفهاني به صدر اخبار رسانهها رسيد. از همان روز اول چندين تماس داشتم كه نظر كارشناسيام را راجع به اين حادثه بس تاسفانگيز بيان كنم، تقريبا همه را به وقتي ديگر موكول كردم، سماجت يكي از دوستان خبرنگار كه ميگفت: «در جامعه خبرنگاري شما به مصاحبهگر هميشه در صحنه معروفيد! چرا راجع به اين واقعه تلخ كه به علت نداري بخيهها را از صورت نوجوان اصفهاني کشیدند صحبت نميكنيد؟» اتفاقا همان روز عكسي از صدرا کودک اصفهاني در سايتهاي مختلف چاپ شده بود كه يكي از مسئولان ظاهرا وزارت بهداشت يك گوشي واقعي و گرانقيمت پزشكي به او هديه كرده بود، عكس گوشي اهدايي با خنده مليحي كه صدرا در مقابل دوربين بر روي لبان داشت، جلويم بود، گفتم: «راستش من محل بخيهها را نميبينيم كه صحبت كنم، لابد روي صورت او نبوده است. بايد اين قضيه واكاوي شود.» اما عمده خطابم در اين نوشته به وزير محترم بهداشت است؛ وزيري كه مورد احترام همه است و به درستي اگر به او زينتالوزراء دولت تدبير و اميد بگویيم فيالواقع درست گفتهايم.
سوال اول: بيمارستان اشرفي اصفهاني خمينيشهر اصفهان، دولتي است يا خصوصي؟ قطعا پاسخ وزير محترم اين خواهد بود كه اين بيمارستان دولتي است. سوال دوم: هزينه مراجعه به بيمارستانهاي دولتي از سرپايي تا بستري شدن چقدر است؟ هزينه ويزيت و درمان سرپايي يعني بخيه صورت مجروح يك نفر چقدر است؟ سوال سوم: قصه پرغصه بيمه سلامت به كجا كشيده است، مگر قرار نبود همه از يك بيمه حداقلي برخوردارباشند. سوال چهارم را از روساي جمهور از آيتا... هاشميرفسنجاني تا دكتر روحاني دارم، چرا در كشوري كه در ذخيره گاز و نفت جزو نخستينهاي جهان است، هستند هنوز خانواده هايي كه بيمه درماني ندارند، دوست روزنامهنگاربا سابقهام، غفور گرشاسبي كه در مجلس اول، نماينده مردم بود تعريف ميكرد كه در قالب هيات پارلماني سفري به كوبا داشتيم و با فيدل كاسترو ملاقات کردیم. آقاي كاستروضمن نصايح طول و تفصيلدار خود كه بيشتر آن تشويق به مبارزه با امپرياليسم آمريكا بود يك نصيحت متفاوت هم داشت و توصيه كرده بود كه به بهداشت و درمان خود برسيد. نگذاريد طفلي روي دستان خانوادهاش از بيدارویي و درمان زجر بكشد و گفته بود درمان و بهداشت جزو نخستين برنامههاي دولت كوباست. حالا بهتر ميشود به واقعه تلخ كشيدن بخيهها توجه كرد. جالب است همه دوستان قلم به دست گرفته و عليه دكترو پرستار قلمفرسايي ميكنند.
كاش فقط به نقد اين دو نفر مينشستيم. عدهاي خواستار ابطال جواز طبابت و حتي اعدام اين دو نفر شدهاند اما هيچكس نگفت بيمارستان دولتي است. بيمارستان دولتي هم تعرفه دارد، مگر پول بخيهها به جيب دكتر و پرستار ميرود؟ كسي ننوشت سرانه بهداشت و درمان چقدر است. حالا كه رئيسجمهور به اين خاطر ميخواهد لايحه بودجه سال 95 را به همراه برنامه ششم توسعه به مجلس ارائه كند، قرار نيست روز 15 آذر ماه كه وقت قانوني تقديم لايحه بودجه به مجلس است را به دي ماه و پايان يافتن بررسي برنامه ششم توسعه موكول کند، اين واقعه ميتواند به نفع بودجه بهداشت و درمان باشد، بايد بيمه همگاني اجباري را سرلوحه اقدامات بهداشتي قرار داد، نميدانم پدر صدرا چه شغلي دارد، هر شغلي كه داشته باشد بايد زيرپوشش بيمه درماني باشد، اين توقع زيادي نيست كه دولت راهكاري تعبيه كند كه همه بيمه اجباري داشته باشند. دوستاني كه بيمحابا بر دكتر و پرستار خاطي تاختند و حق داشتند، مصرع دوم شاه بيت اين غزل را چرا نميسرايند؟ بيمارستان دولتي يعني چه؟ تفاوت تعرفه بيمارستان دولتي با بيمارستان خصوصي چيست؟ پزشكي كه در بيمارستان دولتي شاغل است غير از حقوق خود چه مبلغي از وجوه خدمات پزشكي را دريافت ميكند.
مطالبات ساده مردم ذرهذره انباشته ميشود، و اگر برآورده نشود به مطالبات ملي بدل ميشود. موضوع بهداشت و درمان و هزينه درمان و بيمارستانها به نظرمن از مطالبات عادي و ساده مردم به مطالبات ملي بدل شده است. در جامعه ما اطباء از جايگاه ويژهاي برخوردارند و باورعمومي براين است كه «دوا نزد دكتر است و شفا نزد خدا.» شايد با تكيه بر همين باور است كه رياست محترم قوهقضائيه طي بخشنامهاي از محاكم خواستند كه در مقابل تخلفات پزشكي از حربه زندان استفاده نكنند، درحالي كه تخلفات پزشكي در ديگر كشورها جزو دعاوي هميشه مطرح بين بيمار و پزشك است و بيمه خدمات پزشكي پزشكان گرانترين بيمه اين كشورهاست، تا جايي كه خدمات پزشكي به علت گران بودن بيمه آن هميشه دغدغه پزشكان اين كشورهاست. يكي از منسوبين نگارنده كه درآمريكا از پزشكان شناخته شده است به علت اينكه بيمه پزشكياش تمام شده بود و در زماني كه فاقد بيمه بود مواجه با شكايت يكي از بيمارانش شد چند سالي گرفتار دادگاه شد و سرانجام مجبورشد براي اخذ رضايت بيمار شاكي منزلش را بفروشد و خسارت او را بپردازد. به فرض صحت اصل موضوع و اينكه چند بخيه برصورت زيباي کودک اصفهاني در بيمارستان دولتي 150هزارتومان هزينه داشته، چرا اين خانواده بيمه نبودند، نميپرسم چرا پدرو مادراين كودك ناتوان از پرداخت 150هزارتومان هزينه درمان شدهاند ميپرسم چرا وزارت بهداشت و وزير خوشنام آن برنامهاي براي بيمه اجباري همگاني ندارند، اگرموضوع كشيدن بخيهها از صورت کودک اصفهاني صحت داشته باشد بايد پرسيد پاسخگوي ضربه روحي وارده به اين نوجوان كيست؟
پزشك و پرستاري كه به جد مطالبه 150هزارتومان هزينه درمان ميكردند و عجز و ناتواني والدين و سرانجام دستورالعمل پزشك مبني بر كشيدن بخيهها و قيافه مظلوم خانواده و چهره متحكم پزشك و دستان پرستاري كه چاقو و قيچي به دست نخ بخيهها را از صورت شكافته کودک باز ميكرد و قطرات خون ريخته شده برلباس كودك و گريه مادر و لابد دستور پزشك و پرستار و نگهبان بيمارستان كه اين محل را ترك كنيد، اگر اتفاقي كه به صدراخبار كشيده شد واقعيت داشته باشد و صحنهاي مانند آنچه كه در بالا نوشتم را جلوي چشمان کودک معصوم رقم زده شده باشد چه آيندهاي برايش رقم خواهد زد. چه تصوير و تصوري از بيمارستان و دكتر و پرستار خواهد داشت. نميپذيرم كه جامعه پزشكي مرز انحطاط اخلاقي را رد كرده باشد اما ميپذيرم كه در مساله بهداشت و درمان به توصيه فيدل كاسترو عمل نكرديم، پزشكي و تهيه ملزومات آن خصوصا دارو به حرفه سودآوري تبديل شده است، تا جايي كه فلان وزيرانقلابي هم با اينكه در رشته پزشكي و دارویي تخصصي ندارد وارد دنياي واردات دارو آن هم داروهاي تكنسخهاي شده است. كافي است قدمزنان از ميدان امامخمینی وارد خيابان ناصرخسرو بشويد قدم به قدم با صداي نامأنوس «دارو داريم، داروهاي خاص، تك نسخهاي...» روبرو ميشويد. آقاي وزير كه در مردمي بودن شما شكي نيست، يك روز قدمزنان از این مسیر گذر کنید، يا به داروخانههاي تكنسخهاي سري بزنيد باوركنيد مطالبات مردم را به عينه خواهيد ديد، مساله بخيههاي کودک اصفهاني نشتري بود كه بر وضعيت قرمز دارو درمان و بهداشت كشور خورد. در قضيه كشيدن بخيهها فعلا همگي آدرس غلط را نشان ميدهيم، دكتر و پرستار، در حالي كه اين وزارت بهداشت و درمان است كه بايد در جايگاه واقعي متهم بنشيند و پاسخگو باشد. همه كاسه و كوزهها را سرپزشك و پرستارنشكنيد كه آنان تنها مجري برنامه بودهاند. اتفاقا بايد از اين دو نفرتشكر كرد كه صحنه واقعي حاكم بر شيوه درمان مردم را بيروتوش جلوي چشمان همه بازكردند. سخن آخر اينكه؛ وارد دهكده جهاني اطلاعرساني شدهايم بازهم قدرت دنياي مجازي به كمك آمد. ديگر نميشود در پناه توان و قدرت، به ناتوانان زور گفت. همه در خانه شيشهاي نشستهايم.