به گزارش خبرنگار مهر، نهنگ های قاتل، خرس های قطبی و انسانها، هر سه شکارچیانی هستند که میتوانند در هنگام کمیاب شدن غذای مورد علاقهشان، خود را با شکار طعمههای جدید و گونههای دیگری از غذا مطابقت دهند. اما این تغییر ذائقه آنها میتواند کل نظام اکوسیستم را مختل کند.
چنین تغییری میتواند در مدتی کوتاه برای بقای شکارچی سودمند باشد اما در درازمدت منجر به اثرات منفی روی کل شبکه منابع غذایی طبیعت خواهد شد.
یک نمونه عالی در این مورد نهنگ قاتل است، که طعمه اصلی او گوشت نوزاد نهنگ کوهاندار است. هنگامی که جمعیت نهنگهای کوهان دار به دلیل شکار گسترده به طور چشمگیری کاهش مییابد، نهنگهای قاتل شروع به شکار خوکهای آبی کرده و هنگامی که جمعیت آنها نیز ریشهکن میشود، سراغ سمورهای دریایی میروند. این موضوع سبب میشود تا فشار وارده بر خارپشت دریایی که غذای مورد علاقه سمور دریایی است کاهش یابد. در نتیجه جمعیت خارپشت دریایی افزایش یافته و آنان نیز در کف دریا از جلبکهای بزرگ که زیستگاه بسیاری از گونههای مختلف ماهی و حیوانات کوچک دریایی است تغذیه میکنند.
این فرآیند را میتوان همچون طنابی تصور کرد که از الیاف تابیده شده است. هنگامی که به این طناب نیرویی وارد میشود، این نیرو در سراسر طناب پخش میشود. اگر یکی از الیاف پاره شود، الیاف باقیمانده تمام فشار را به صورت بیشتری تحمل خواهد کرد و به این ترتیب در نهایت کل طناب پاره خواهد شد.
نمونههای دیگری نیز در دنیای واقعی وجود دارند. هنگامی که یخ در قطب شمال ذوب میشود، شکار خوکهای دریایی برای خرس قطبی که غذای طبیعی آنهاست روز به روز مشکلتر میشود. از این رو، آنها مجبور میشوند که به شکار در روی زمین بپردازند و از تخم و جوجههای پرندگان تغذیه کنند که این پرندگان به نوبه خود غذای اصلی جانورانی مانند روباه قطبی شمال هستند.
نمونه دیگر ماهیگیران غرب آفریقا هستند که در حال حاضر مجبورند حوزههای ماهیگیری خود را رها کنند. زیرا ماهیگیری در مقیاس بالا به روشهای صنعتی سبب میشود تا کار آنها کساد شود. در نتیجه آنها به شکار حیوانات دیگری در طبیعت میپردازند که منجر به کاهش شدید جمعیت آنها میشود. انسانها شکارچیان بسیار انعطافپذیر و باکفایتی هستند که به شدت تاثیری گسترده بر اکوسیستم میگذارند.
آنچه زیستشناسان به طور نظری در مورد دورههایی که یک شکارچی غذای اصلی و مورد علاقه خود را کمیاب میبیند شبیه سازی کردهاند به طور کامل در تضاد با باورهای محققان در گذشته است.
در گذشته اعتقاد بر این بود که اگر یک شکارچی در هنگام کمبود غذای اصلی خود بتواند با شرایط جدید سازگار شده و از جانوران دیگری تغذیه کند، از انقراض گونهها به طور پیدرپی اجتناب خواهد شد. اما نتایج جدید نشان میدهد که دقیقا برعکس این موضوع رخ داده و عواقب بسیار بدتری نیز دارد. این تغییر در نوع غذا مانند شمشیر دو لبه است که از یک سو در مدت زمان کوتاه میتواند سبب بقای شکارچی شود و از سوی دیگر در درازمدت میتواند بر ذخایر غذایی طبیعت و کل اکوسیستم تاثیر منفی بگذارد.