باور کنیم، حال بد طبیعت را

طی هفت سال اخیر بیش از 14هزار آتش سوزی در جنگلهای کشور رخ داده وسطح آتش سوزی ها، امسال نسبت به سال گذشته بیش از 50 درصد افزایش داشته است. ناسا چندی پیش در کنفرانسی که در پوتسدام آلمان برگزار شد اعلام کرد هرسال 1.5 تا 2 درصد از جنگلهای ایران نابود می شوند و چنانچه روند جنگل زدایی با همین سرعت ادامه یابد در پنجاه سال آینده اصلاً پدیده ای به نام جنگل در ایران وجود نخواهد داشت. این بلاها بر سر جنگل‌هایی می‌آیند که متعلق به دوره سوم زمین شناسی‌اند، زیستگاه‌هایی منحصر بفرد، البته اگر هنوز بتوان آنها را زیستگاه نامید، چراکه بسیاری از جاندارانی که در آنجا می‌زیسته‌اند را منقرض یا آواره کرده‌ایم. درعین حال باید اضافه کرد که سرانه جنگل در ایران تنها یک سوم متوسط جهانی است.

شاید برخی از شما دوستان بپرسید چرا نگارنده برای این همه آمار و ارقامی که ردیف کرده هیچ مأخذی ارائه نداده است؟ شاید هم با خودتان فکر کنید که خب، در پایان این نوشتار حتماً منابعی ارائه خواهند شد، منتها در پاسخ باید خدمتتان عرض کنم اوضاع محیط زیست و بویژه جنگل‌های ما بقدری آشفته است که برای اثباتش اساساً نیازی به ارائه آمار و ارقام نیست، کار از ارائه مأخذ گذشته است.

بیش از شش‌سال است که در شمال کشور زندگی می‌کنم، با چشمان خود شاهدم چه ظلم‌هایی به جنگل روا می‌داریم؛ دامداران زیر تنه درختان را آتش می‌زنند یا آنها را قطع می‌کنند تا با نابودی آنها آفتاب بهتر به سطح زمین برسد و جنگل به مرتع تبدیل شود، بدین‌ترتیب دام‌هایشان چراگاه‌های وسیعتری خواهند داشت. اصلاً هم برایشان مهم نیست که با این کار چند صباحی دیگر سیل خودشان و دامهایشان، همه را با هم یکجا خواهد برد.

برخی از دامداران یا ساکنان حاشیه جنگل‌ها -که تعدادشان هم به هیچ‌وجه کم نیست- اقدام به قطع و فروش درختان جنگلی می‌کنند. درختی که حاصل نیم قرن تعامل پیوسته زمین، خورشید و باد و باران است در کمتر از نیم ساعت قطعه‌قطعه می‌شود. کارخانه‌هایی همچون کارخانه‌های تولید نئوپان در نواحی جنگلی کشور سر بر می‌آورند - البته نئوپان را میتوان از براده‌های چوب یا شاخه‌های درختان هم تولید کرد، اما در عمل این درختان چندصد ساله‌اند که توسط این کارخانه‌ها بلعیده می‌شوند.

بدعت عجیبی که در شمال کشور شکل گرفته راهسازی در دل جنگلها است، آن هم نه از روی ضرورت و برای وصل کردن نقطه‌ای حیاتی به نقطه‌ حیاتی دیگر، بلکه به گفته یکی از مسئولین «برای توسعه توریسم!» خوشبختانه از سرعت مورد اخیر قدری کاسته شده است. چندی قبل از یکی از دست اندرکاران امر پرسیدم چرا سرعت راه‌سازی‌ها کم شده؟ پاسخ دادند «تحریمها باعث شده است تا بودجه نرسد، ما هم نمی‌توانیم فعلاً کار را ادامه دهیم.» این تنها دفعه‌ای بود که باعث و بانی تحریم‌ها را دعا نمودم.

بارها از منظره‌ای در جنگل عکاسی کرده‌ام، منظره‌ای از درختان تنومند یا روده‌ای خروشان، درهمان حال که مشغول عکاسی بوده‌ام پرندگان آواز می‌خواندند، گاهی حس می‌کنم صدای آوازشان در عکس‌هایم ثبت شده است. وقتی چندسال بعد دوباره به آنجا بازمی‌گردم، دیگر هیچ اثری از آن منظره نمی‌یابم. رودها خشکیده و درختان محو شده‌اند، پرندگان آواز نمی‌خوانند، اصلاً نیستند که بخواهند بخوانند و همه این اتفاقات نه در مدت پنجاه سال که در کمتر از پنج سال رخ می‌دهند. بخش عظیمی از جنگل‌های ما ظاهراً زنده‌اند اما درواقع مردند، بدین معنا که با نابودی درختان کنونی، جنگل دیگر ذخیره و جایگزینی ندارد. چرای مداوم دامها اجازه نخواهد داد تا درصورت نابودی درختان فعلی، درختان جدید متولد و جایگزین شوند. بنابراین جنگل قدرت باروری خود را از دست داده است.

 

از این‌روست که وقتی آنچه طی این چندسال به چشم دیده‌ام را کنار آمارهای ردیف شده بالا می‌گذارم، بنظرم می‌رسد آمارها سهل‌گیرانه و یا حتی تحریف شده‌اند و فکر می‌کنم برای پی بردن به عمق فاجعه اصلاً نیازی به دانستن این آمارها نیست.

چندسال پیش مناقشه‌ای به راه اُفتاد که چرا دولت سابق حتی دسته بیل و چوب بستنی را هم از خارج وارد می‌کند. شاید درصورتی‌که قادر نیستیم منابع خود را بدرستی مدیریت کنیم بهتر باشد نه تنها چوب بستنی، که خلال دندان را هم از خارج وارد کنیم.

همیشه، چه در دولت کنونی و چه در دولت‌های پیشین در رابطه با محیط زیست و بوِیژه جنگل‌هایمان سهل‌انگار و بی‌توجه بوده‌ایم. باید اذعان داشت که موضوع فراتر از دولت‌هاست، تک‌تک ما شهروندان مقصریم. برای اکثریت غریب به اتفاق ما مردم ایران محیط زیست اولویت صدم هم نیست. ممکن است برخی از ما شرایط مالی را بهانه کنیم و بگوییم با این وضعیت اقتصادی، محیط زیست نمی‌تواند اولویت نخست باشد، اما ویلاهای گران قیمت ثروتمندان که در اعماق جنگل‌ها روییده‌اند این فرضیه را رد می‌کنند.

شاید نشان دادن ویرانه ها بدون ارائه راهکار سیاه نمایی تلقی شود. اما چطور می‌توان برای جامعه ای که باور ندارد محیط زیستش در حال احتضار است، راهکاری ارائه داد؟ اولین گام این است که باور کنیم مشکلی وجود دارد.

مسئله جنگل‌ها و بطورکلی محیط زیست کشور، مسأله‌ای مربوط به چند استان خاص نیست، حتی صرفا مساله‌ای ملی نیست، بلکه مسئله‌ایست مربوط به همه انسانهای روی زمین، چه انسانهای امروز، چه فرزندان فردا. آن گونه‌های گیاهی که در ایران می‌رویند، هیچ‌کجای این کره خاکی یافت نمی‌شوند، پس آنها متعلق به همه اند، اما مرزبندی های سیاسی مسئولیت حفظ آنها را به ما محول کرده‌اند. آیا ما حافظان و امانتداران خوبی بوده‌ایم؟ وقتی سالها بعد فرزندانمان روی نقشه جغرافیا به دریاچه ارومیه یا نوار جنگل‌های هیرکانی اشاره کنند و از ما بپرسند آنها چه شده‌اند، چه پاسخی برایشان خواهیم داشت؟



اخبارسلامت ایمنی و محیط زیستhseاخبار بهداشتاخبار سلامتاخبار ایمنیاخبار محیط زیستاخبار hseباور کنیمحال بد طبیعت رانابودی طبیعتنابودی جنگل هااز بین بردن جنگل ها


نام *

دیدگاه شما *

  برای ارسال دیدگاه بدون نیاز به تایید، ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.

  دیدگاه‌ها

هیچ نظری ثبت نشده است. اولین نظر را شما بدهید.

9006

تعداد اعضا

10291

بازدید امروز

5946

بازدید دیروز

7

متخصصین آنلاین

2142

میهمان آنلاین

25355250

کل بازدیدها

تماس با ما

نام *

ایمیل *

متن پیام *

ارسال

نرم افزار اندروید سایت

مجوزها

logo-samandehi
مرجع متخصصان سلامت ایمنی و محیط زیست HSEEXPERT Copyright © 2011- "HSEEXPERT.com" . All rights reserved. Designed by TAMDATA